Web Analytics Made Easy - Statcounter

ایسنا/خوزستان معاون هماهنگ کننده سپاه پاسداران انقلاب اسلامی گفت: مهمترین کار ما امروز این است نسلی پرورش دهیم و آینده کشور را به دست نسلی بسپاریم که ماموریت نیمه تمام شهید سلیمانی را تمام کند، نسل واقع‌بین باشد و در تصاویری که دیگران می‌سازند، نباشند.

سردار محمدرضا نقدی در سومین یادواره شهدای فرهنگی و دانش‌آموز خوزستان که امروز (۱۴ دی‌ماه) در اهواز برگزار شد، ضمن گرامیداشت سالگرد شهادت سردار سلیمانی و ابومهدی المهندس، اظهار کرد: شهید سلیمانی و ابومهدی، ده‌ها سال از نوجوانی دشت به  دشت، کوه به کوه و سنگر به سنگر خزیدند و دویدند و به دنبال جرعه شهادت و لقاء پروردگار  و جوار قرب الهی بودند و همه آرزو و تمنا و امیدشان رسیدن به شهادت بود و به آن رسیدند.

بیشتر بخوانید: اخباری که در وبسایت منتشر نمی‌شوند!

ولی ما داغدار مصیبت سخت ماندیم. ما ماندیم و ماموریت نیمه تمام آنها که همه وجود خود را برای اسلام و آزادی بیت المقدس و تحقق فلسطین یکپارچه سربلند و محو رژیم صهیونیستی فدا کردند.

به گزارش ایسنا، وی افزود: این ماموریت نیمه تمام ماند و امروز ما در قبال آنها بیش از همه مسئولیم که این ماموریت را به پایان برسانیم. نسلی که با سلیمانی به میدان آمدند آن انقلاب باشکوه ۵۷ را رقم زدند و ۲۵۰۰ سال حاکمیت طاغوت و شاهان و ظالمان را پاک کردند و برای اولین بار کشور را به دست مردم سپردند و انقلابی اسلامی رقم زدند تا همه چیز با رای و اراده مردم مدیریت شود.

معاون هماهنگ کننده سپاه پاسداران انقلاب اسلامی گفت: امروز شاهد شکوفایی پیشرفت‌ها و درخشش‌ها هستیم. دهه چهلی‌ها و پنجاهی‌ها، در مقابل تهاجم دشمن ‌درخشش  داشتند و معجزه دفاع مقدس را رقم زدند و بعد، دهه شصتی‌ها در کنار نسل‌های قبل، این کشور ویرانه را ساختند و کشوری که اکثریت مردم آن بیسواد بودند را از رتبه ۵۳ علمی دنیا به رتبه ۱۵ رساندند.

وی با اشاره به دستاوردهای انقلاب عنوان کرد: این نسل، کشوری که اکثریت مردم آن از امور رفاهی و زیرساخت برق، آب آشامیدنی، گاز، ارتباطات، مدرسه و جاده و هر آنچه برای زندگی راحت نیاز است، محروم بودند را به اوج رساندند و کشور را آباد کردند. کشوری که پزشکان هندی و بنگلادشی داشت، امروز صادر کننده خدمات پزشکی است. امروز ما یک کشور پیشرفته و رو به پیشرفت هستیم.

نقدی ادامه داد: بعد از آن، دهه هفتادی‌ها معجزه بزرگی رقم زدند؛ دشمن شکست خورده‌ای که به جنگ تروریستی نیابتی پناه برده بود و خودشان اعتراف کردند که داعش را ساخته‌اند، جنایت کارترین و قصی القلب‌ترین تروریست‌ها را با پول کشورهای منطقه پرورش دادند و با هدایت کشورهای غربی، آن‌ها را به جان ملت انداختند تا امت اسلام را درگیر جنگ داخلی و بین مذهبی کنند و این جوانان دهه هفتادی و حججی‌ها بودند که درخشیدند و با هدایت سردار بزرگوار، قهرمانانه جنگیدند.

معاون هماهنگ کننده سپاه پاسداران انقلاب اسلامی یادآور شد: دشمنی که تصور کرده بود برای پاک‌سازی داعش حداقل ۳۰ سال زمان لازم است، معجزه‌وار پیروزی و درخشش امت اسلام را دیدند و این قهرمانی جوانان دهه هفتادی بود. جوانان هر دهه ماموریت بزرگ و سنگینی انجام دادند. امروز نوبت به دهه ۸۰ و ۹۰ رسیده که باید ماموریت نیمه تمام شهید سلیمانی را به پایان برسانند، رسالت این‌ها آزادی بیت المقدس است.

وی افزود: اینکه می‌بینیم دشمن وحشت‌زده است و اینطور دستپاچه عمل می‌کند، علت این است که سابقه نسل‌های متوالی ما را دیده‌اند و امروز می‌گویند اگر این نسل بخواهد راه بقیه را ادامه دهد چه اتفاقی قرار است بیفتد به جز آزادی فلسطین؟ شهید سلیمانی ما را تا مرزهای فلسطین رساند. امروز مدافعان حرم پشت مرزهای فلسطین دست بسته‌اند. شهید سلیمانی دست فلسطینی‌ها را پر از موشک و پهپاد و سلاح  کرد تا بتوانند از خود دفاع کنند و امروز صهیونیست‌ها را محاصره کرده‌اند.

وی عنوان کرد: ماموریت دهه هشتادی‌ها کابوسی برای صهونیست‌ها، آمریکا و همه مستکبران  و زورگویان عالم است.

سردار نقدی خطاب به معلمان افزود: به زودی خواهید دید بر دیوارهای اهواز که پوستر و اطلاعیه کاروان کربلا و نجف و ... می‌زنند، اطلاعیه بیت المقدس را می‌زنند و خیلی زود خواهید دید. اما این باید به دست کسانی محقق شود که در تربیت شما هستند. دشمن می‌خواهد این اتفاق نیفتد، می‌دانند اگر این نسل با همان تفکر ادامه دهد چه اتفاقی در انتظار او است لذا دستپاچه است.

وی با اشاره به اتفاقات اخیر عنوان کرد: دیدید دشمن چگونه دستپاچه عمل کرد. یک خانمی آمد و در نیروی انتظامی دعوتش کردند تا به او تذکر داده شود و آموزش و ارشاد کنند و وی را در سالن نیروی انتظامی با دیگر خانم‌ها که مثل او مرتکب تخلفی شده بودند و در خیابان وضع لباس و حجاب‌شان نادرست بود، آوردند که تذکر بدهند. اشتباه از نیروی انتطامی اتفاق بیفتد، در دنیا طبیعی است؛ یک جایی قاچاقچی را دنبال می‌کنند تیری به یک بی گناه می‌خورد، همه جای دنیا اتفاق می‌افتد.

وی افزود: یک موقع دیگر، ماموری ممکن است از کوره در برود و عصبانی شود و خطا کند که باید دیه داد و جبران کرد. آن‌ها نگذاشتند این اتفاق بیفتد؛ در یک جایی که اصلا هیج خطایی صورت نگرفت و رفتار انسانی و درست و بدون خطا با یک نفر که آوردند ارشاد و نصیحتش کنند، شد و در نصیحت نیز با محبت و ملاطفت رفتار می‌شود. منتها این فرد بیماری داشت و فوت کرد.

نقدی گفت: آن‌ها عجله داشتند که ماجرایی درست کنند برای اینکه کشور را به آشوب بکشند و دانشگاه و مدارس را بی نظم و قاعده کنند. منتظر نماندند خطا انجام شود؛ در رفتار معمولی که سند مستقیم و رسمی از آن وجود دارد و جلوی دوربینی که فیلمبرداری می‌کند این اتفاق افتاد. هیچ ضرب و شتمی نیست، در زندان، سلول، راهروی بازداشتگاه و در اتاق بازجویی نیست؛ جلوی انظار ده‌ها نفر، این خانم افتاد مُرد ولی آن‌ها آنقدر عجله داشتند که آمدند رسوایی دروغگویی آشکار را پذیرفتند.‌ از این رسوایی بالاتر برای کشورهای غربی چه که همه رهبران‌شان دروغگو هستند و ثابت شد.

وی با اشاره به ماجرای فوت مهسا امینی گفت: فیلم گرفته شده، همه دیدند و سند وجود دارد که ضرب و شتم و قتلی در کار نیست اما آن‌ها می‌گویند قتل است. آن همه خانم شاهد بودند، یکی نیست بیایید و بگوید ضرب و شتم شده است. پدر این خانم را در بیمارستان آوردند، دادستان گفت بررسی کنید جایی از ضرب و شتم اثری می‌بینید؟ پدر گفت نه.

نقدی افزود: بالاخره کسی که بر اثر ضربه فوت می‌کند حداقل اگر زخم نباشد، کبودی باید باشد. پزشکی قانونی همه آزمایش‌ها را انجام داد و همه گواهی دادند قتلی در کار نبوده است. مغازه‌دارانی که همسایه این خانم بودند آمدند و گواهی دادند که ما بارها دیدیم در بازارچه ما غش کرده است. همه این‌ها سند هستند. غربی‌هایی که آن همه سازمان‌ها و ابزارهای جاسوسی و ابزار شنود دارند، آیا یک برگ سند دارند که این خانم به قتل رسیده است؟

معاون هماهنگ کننده سپاه پاسداران انقلاب اسلامی گفت: این‌هایی که اینقدر عیار انسان دوستی بالایی دارند که به خاطر فوت یک خانم این طور به حرکت درآمدند و این طور در جهان اعلام عزای رسمی جهانی کردند و اسم خیابان‌های اروپا را عوض کردند و گفتند بروید و با ایران بجنگید؛ آمریکایی که میلیون‌ها نفر را کشته و معلول کرده است و ۳ تا ۵ میلیون نفر را در ویتنام به روایت‌های مختلف کشته است. این آمریکا این قدر روحش لطیف است که این خانم را دیده فوت کرده است هر روز می‌گوید ایران آدم کشت.

وی افزود: انگلیسی که هیچ جای دنیا نیست که خون بی گناه نریخته باشد، چندین گور دسته جمعی در کانادا از کودکان پیدا کردند و خود اعلام کردند که این کودکان حاضر نشدند تحت تفکر کلیسای انگلیس درآیند، کشته شدند. این‌ها شدند حقوق بشر و انسان دوست.

وی بیان کرد: تمام تلویزیون را اتاق جنگ علیه ایران کرده‌اند؛ آمریکا صدها هزار نفر را در افغانستان و عراق کشت و بیمارستان را بمباران کرد و شکنجه‌گاه‌ها راه انداخت، اما هیچ‌کس نگفت آمریکا حقوق بشر را زیرسوال برد و هیچ‌کس آمریکا را تحریم نکرد.

وی خطاب به معلمان ادامه داد: امروز مسئولیت تربیت این نسل با شما است؛ اگر شهید سلیمانی بود و آرزوی معلمی اش تحقق پیدا می‌کرد در جایگاه معلمی چه می‌کرد؟

سردار نقدی افزود: هر جا بروید دو تعبیر وجود دارد؛ یک تعبیر واقعی و یک تعبیر دروغین و مجازی. مهمترین رسالت امروز همه معلمان ما این است که نسل جدید را واقع‌بین و نه مجازبین، بار بیاورند. مقام معظم رهبری در بیانیه گام دوم می‌فرمایند نخستین جهاد امروز ما امیدآفرینی و شکست محاصره تبلیعاتی دشمن است. محاصره تبلیغاتی یعنی همانی که در دروغ‌های رسانه‌ای باورش می‌شود که این انسان متواضع و ضدتروریست (شهید سلیمانی) که همه وجودش را وقف نجات مردم از تروریست کرده است، یک تروریست بوده است. شهید در وصیت می‌گوید ولایت فقیه اما آن‌ها می‌گویند دیکتاتوری است.

وی ادامه داد: چند هزار سال در این کشور شاه حاکم بود اما امروز همه مردم در همه صنوف رای می‌دهند. کشورهای منطقه که حتی یک صندوق رای ندارند خوب هستند و آزادند و ما بدیم. در انگلیس ببینید اختیارات شاه چقدر است؟ مجلس اشراف دارند که منتخب مردم نیست. به ما می‌گویند دیکتارتوری اما آن‌ها مهد دمکراسی هستند!

معاون هماهنگ کننده سپاه پاسدارن انقلاب اسلامی عنوان کرد: نخستین جهاد ما این است که از محاصره تبلیغاتی دشمن خارج شویم و نگذاریم دانش‌آموز این حرف‌ها را باور کند. مهمترین کار ما امروز این است نسلی پرورش دهیم و آینده کشور را به دست نسلی بسپاریم که ماموریت نیمه تمام شهید سلیمانی را تمام کند، نسل واقع‌بین باشد و در تصاویری که دیگران می‌سازند، نباشند.

انتهای پیام

منبع: ایسنا

کلیدواژه: استانی سیاسی اخبار سیاسی خوزستان سردار محمدرضا نقدي استانی اجتماعی استانی اقتصادی استانی فرهنگی و هنری استانی شهرستانها استانی ورزشی استانی سیاسی استانی علمی و آموزشی كرمانشاه استانی اجتماعی استانی اقتصادی استانی فرهنگی و هنری استانی شهرستانها معاون هماهنگ کننده سپاه پاسداران انقلاب اسلامی ماموریت نیمه تمام شهید سلیمانی بیت المقدس رقم زدند

درخواست حذف خبر:

«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را به‌طور اتوماتیک از وبسایت www.isna.ir دریافت کرده‌است، لذا منبع این خبر، وبسایت «ایسنا» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۶۷۶۸۳۳۶ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتی‌که در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.

با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.

خبر بعدی:

یک روایت از جهادگران در عملیات بیت‌المقدس

اواسط اردیبهشت ۱۳۶۱ برای عملیات آزادسازی خرمشهر به منطقه برگشتیم. اغلب نیروهای‌مان را که بیش از یکصد نفر بودند، برای عملیات بردیم. از رقابیه تا جایی که باید مستقر می‌شدیم، ۱۵۰ کیلومتر فاصله بود.

به گزارش ایسنا، بهره‌گیری از انگیزه‌های دینی و میهنی برای آزادسازی خرمشهر، طراحی مناسب و برنامه‌ریزی‌شده، انسجام ارتش و سپاه، سرعت عمل، راهکار عبور از رودخانه، گستردگی منطقه نبرد، تأثیرات منطقه‌ای و بازتاب جهانی، عواملی هستند که زوایای گوناگون نبرد بیت‌المقدس را نسبت به سایر نبردهای دوران ۸ سال جنگ تحمیلی متمایز می‌کنند و باعث می‌شود که نبرد بیت‌المقدس و آزادی خرمشهر قله افتخارات هشت سال دفاع مقدس محسوب ‌شود.

روایت حسین دولتی

حسین دولتی از رزمندگان و اعضای جهاد سازندگی استان سمنان در دوران دفاع مقدس، در بخشی از کتاب خاطرات خود «جنگ، منهای اسلحه» به بیان اقدامات جهادی خود و دیگر جهادگران در هموارسازی جاده‌های منطقه عملیاتی بیت‌المقدس پرداخته است:

 اواسط اردیبهشت ۱۳۶۱ برای عملیات آزادسازی خرمشهر به منطقه برگشتیم. اغلب نیروهایمان را که بیش از صد نفر بودند، برای عملیات بردیم. از رقابیه تا جایی که باید مستقر می‌شدیم، ۱۵۰ کیلومتر فاصله بود.

در مسیر، وقتی از اهواز عبور کردیم، هیچ‌کس جز رزمندگان در شهر نبودند. شهر کاملاً تخلیه شده بود. آن‌قدر شهر خلوت بود که با تریلی از هر خیابانی که می‌خواستیم رد می‌شدیم. توپخانه دشمن هم مرتب اهواز را می‌زد.

محل استقرار ما در جاده اهواز به خرمشهر، در پانزده کیلومتری اهواز و نزدیک ایستگاه قطار بود.

مرحله اول عملیات شروع شد. در مقر، جلسه‌ای خصوصی با فرماندهانمان، ابوالفضل حسن بیگی و مسئولان ستاد گرفتیم. آنجا به ما گفتند که باید چه کاری انجام بدهیم.

سمت چپ ما رودخانه کارون بود. زمین‌های کشاورزی زیادی به چشم می‌خورد؛ ولی چند سالی می‌شد که کسی در روستا نبود تا کشاورزی کند. از وسط زمین‌های کشاورزی گذشتیم تا به نخلستان‌ها رسیدیم.

از ما خواستند یک‌راه فرعی از وسط نخلستان‌ها به سمت دارخوین بزنیم. می‌خواستند از این راه، دشمن را در سمت غرب کارون غافل‌گیر کنند.

از همان روز کار را شروع کردیم. باید طوری کار می‌کردیم که کسی متوجه نشود. مسیری نبود که ما آن را ادامه بدهیم. تقریباً بیراهه بود و باید خودمان جاده می‌ساختیم. شش نفر بودیم. یک گریدر راه را صاف می‌کرد و می‌رفت.

با کامیون‌های لیلاند و تریلی با تانکر بیست هزار لیتری، نفت سیاه می‌پاشیدیم. من تریلی داشتم. مسیری که باید آماده می‌کردیم، حدود سی کیلومتر بود.

روزی سه چهار بار نفت سیاه را از شرکت نفت بار می‌زدم و روی جاده می‌پاشیدم. سمت راست ما خط مقدم بود و در فاصله پانصد متری، نی‌های بلندی دیده می‌شد. ما این‌طرف نیزار بودیم و دشمن آن‌طرف. بین ما هم آبی بود که از کارون می‌رفت.

با ماشین از پشت نی‌ها می‌رفتم؛ ولی چون ارتفاع ماشین زیاد بود، دیده می‌شد. رزمنده‌هایی که آنجا بودند، اعتراض می‌کردند و می‌گفتند: اینجا نیا! به هوای تو ما رو هم می زنن ولی ما باید جاده را احداث می‌کردیم.

به فرمانده گفتم رزمنده‌هایی که در مسیر مستقر هستند، اعتراض می‌کنند که ماشین شما باعث می‌شود سنگرهای ما زیر آتش دشمن برود. فرمانده گفت: شب برو تا توی دید دشمن نباشی و رزمنده‌ها هم ناراضی نباشن. بعدازآن، فقط شب برای نفت پاشی می‌رفتم؛ ولی شب هم مشکلات زیادی داشتم. مسیر را نمی‌دیدم و گاهی گله‌های گراز از جلوی ما رد می‌شدند.

آن شب تا اذان صبح در خط بودم. مرحله دوم عملیات بود. نزدیک اذان به مقر برگشتم. تیربارهای دشمن یکسره کار می‌کرد و تمام بیابان روشن‌شده بود.

نماز خواندم و در کانتینر خوابیدم. ساعت هشت صبح، یکی مرا صدا کرد و گفت: حاجی، بلند شین که عراق رفت. با تعجب پرسیدم: عراق کجا رفت؟! گفت: عقب‌نشینی کردن.

باورمان نمی‌شد. گفتم: من دو ساعت قبل، از منطقه اومدم. یکسره عراق داشت می‌کوبید. چطور الان ول کرد و رفت؟! بنده خدا قسم می‌خورد که باور کنید دشمن فرار کرده و آن‌طرف هیچ‌کس نیست.

بازهم باور نکردم. بلند شدم تا خودم ببینم. سوار تویوتا شدم و تا جایی که جاده را بریده بودند تا آب رهاشده به کارون برگردد، رفتم. دیدم تعداد زیادی از رزمنده‌ها آنجا ایستاده‌اند. جمعیت را که دیدم، باورم شد عراق منطقه را تخلیه کرده است. آن‌ها برای اینکه محاصره نشوند تا مرز عقب‌نشینی کرده بودند.

نزدیک صد متر از جاده را آب برده بود. رزمنده‌ها ایستاده بودند و نمی‌دانستند چطور از آب رد شوند. ابوالفضل حسن بیگی گفت: برو لودر رو بیاور. چند لودر و بلدوزر برای شب عملیات در خط استتار کرده بودیم. رفتم تریلی را برداشتم و یک بلدوزر و یک لودر را بار زدم.

راه باز شده بود. اول پیاده‌ها از جاده رفتند و بعد آمبولانس‌ها و بعد هم ماشین‌های سبک ولی به من اجازه ندادند بروم. گفتند منتظر بمون تا جاده سفت بشه. تریلی را پارک کردم و پیاده شدم. کمی جلوتر رفتم. داخل آب، گونی چیده بودند و رزمنده‌ها از روی گونی می‌پریدند. اطرافش پر از مین بود. می‌آمدند روی خط آهن و از روی آن عبور می‌کردند.

از خط آهن رد شدم و به نیزارها رسیدم. در همین حال بودم که گفتند: جلوتر نیا! اومدی وسط میدان مین! گفتم: از روی خط آهن اومدم. گفتند: این تله س.از همون جاهایی که پاگذاشتی و اومدی، برگرد. تعدادی از رزمندگان مشغول خنثی کردن مین بودند.

تا ساعت سه بعدازظهر آنجا بودم و سپس از جاده اهواز خرمشهر به سمت مرز رفتم. عراقی‌ها کل مسیر را با بلدوزر شخم زده بودند. همه‌جا پر از چاله بود و این موضوع، سرعت پیشروی ایرانی‌ها را کند می‌کرد.

جلو رفتم تا به پادگان حمیدیه رسیدم. شب آنجا ماندم. صبح مسیر را ادامه دادم تا به قرارگاه امام رضا (ع) در هشتاد کیلومتری جاده اهواز خرمشهر رسیدم. آنجا ایستگاه راه‌آهن بود که حسینیه نام داشت. این ایستگاه زمانی فعال بود که عراقی‌ها از بصره به آنجا می‌آمدند یا از ایران می‌خواستند به عراق بروند. جاده اهواز به بصره ارتفاع زیادی داشت. عراق این جاده را به‌عنوان سنگر در اختیار گرفته بود.

در مرحله سوم عملیات، در قرارگاه امام رضا (ع) مستقر شدیم تا جاده اهواز به بصره را بازسازی کنیم. برای عملیات‌های بعدی و پشتیبانی نیروها که در آن منطقه مستقر بودند و عملیات می‌کردند، نیاز به این جاده بود. جاده سه متر عرض داشت و خیلی خراب بود. باید به‌طور اساسی آن را بازسازی می‌کردیم.

شب و روز کارم جاده‌سازی و نفت پاشی بود. عراقی‌ها هرچه در مسیر بود، از تیر برق و ریل و تخته را جمع کرده و برای خودشان سنگر درست کرده بودند. هر ماشین که رد می‌شد، کلی گردوخاک راه می‌افتاد. من هم مدام در مسیرهای پرتردد نفت می‌پاشیدم تا گردوخاک کمتر شود.

شب مرحله سوم عملیات بیت‌المقدس، در شلمچه مشغول نفت پاشی بودم. ساعت دوازده یا یک نصفه‌شب بود که از خط برگشتم. به من گفتند: حاج‌آقا حسن بیگی گفته توی رقابیه جلسه داریم. باید بیای.

با چند تا از بچه‌ها راه افتادیم. به پادگان حمیدیه رسیدیم. شب آنجا خوابیدیم و صبح حرکت کردیم. در راه، از دامادمان، علی‌اصغر کلامی صحبت می‌کردند که چهارتا بچه دارد و دو تا از آن‌ها دوقلوی چندروزه هستن. شک کردم. همه ناراحت بودند. پرسیدم: اتفاقی براش افتاده؟ گفتند: شهید شده.

علی‌اصغر به‌عنوان راننده بلدوزر در رقابیه مستقر بود. گفتند: سوار ماشین بوده که توی رود کرخه افتاده و آب اون رو با خودش برده. نگران خواهرم بودم که چطور این خبر را به او بدهم.

به همان‌جایی رفتیم که علی‌اصغر در آب افتاده بود. باید پیدایش می‌کردم. سوار قایق شدیم و رفتیم. سمت پایین رودخانه، پشت یک درخت گیرکرده بود. به شکم روی آب افتاده بود. او را برگرداندم. خودش بود.

سریع از داخل ماشین پتو آوردیم و او را داخل پتو گذاشتیم و به عقب منتقل کردیم. به بستگانم در سرخه زنگ زدم و خبر دادم که علی‌اصغر شهید شده و پیکرش را فردا ظهر می‌آورم.

شادی آزادی خرمشهر و غم فراق یاران

خرمشهر آزادشده بود و همه خوشحال بودند. من هم خوشحال بودم ولی وقتی چشمم به پیکر علی‌اصغر می‌افتاد، غم و اندوه وجودم را فرامی‌گرفت. به خواهرم فکر می‌کردم و چهار فرزندی که باید بدون پدر، بزرگ می‌کرد.

بعد از مراسم هفتم شهید، می‌خواستم دوباره به جبهه برگردم. همسرم مخالفتی نکرد. اگر صبر و همراهی‌اش نبود، نمی‌توانستم راهی جبهه شوم.

وقت رفتن گریه کرد و گفت: من بعد از شما چی کار کنم؟ گفتم: مرگ و زندگی دست خداس و ما هم باید راضی به رضای خدا باشیم. شما هم راضی باش تا اجرت ضایع نشه. همسرم پیش پدر و مادرم بود و آن‌ها هوایش را داشتند تا بتوانند با خاطرجمع به جبهه بروم.

منبع:

اصغر زاده چوبدار، محمد، جنگ منهای اسلحه، مرکز اسناد و تحقیقات دفاع مقدس: نشر مرزوبوم، تهران ۱۴۰۲، صص ۱۲۵، ۱۲۶، ۱۲۷، ۱۲۸، ۱۲۹، ۱۳۰، ۱۳۲، ۱۳۳

انتهای پیام

دیگر خبرها

  • عجیب ترین فرمانده جنگ ایران و عراق /جانشین سپاه خرمشهر و دوست نزدیک سردار سلیمانی را بیشتر بشناسید
  • واکنش علی مطهری به نوازنده دف زن در مراسم سالگرد پدر
  • سردار رادان: دشمن به دنبال کارزارهای خیابانی است
  • تماس منافقین برای تخلیه اطلاعاتی پرستار بیمارستان محل حضور شهید سلیمانی‌ | بشنوید
  • واکنش مطهری به ماجرای دختـر دف‌زن | خانم‌های مجلس به لاک غلیظش معترض بودنـد!
  • ماموریت در نیمکره جنوب زمین
  • دست پر «مکتب حاج قاسم» در نمایشگاه کتاب تهران
  • برگزاری اردوی مدرسه تربیتی شهید سلیمانی ویژه دانشجویان دانشگاه فرهنگیان در کرمان
  • یک روایت از جهادگران در عملیات بیت‌المقدس
  • مذاکرات مهدی کروبی با شورای نگهبان به روایت آیت الله هاشمی /سردار سلیمانی و ناطق نوری مهمانم بودند /آقای حجازی از بهزاد نبوی دلخور بود